مدتهاست که شاهدیم بزرگترین حربه، اهرم و ابزاری که اصلاح طلبان برای رقابت و مقابله با اصولگرایان به کار می گیرند، بحث مفاسد اقتصادی است، یعنی تلاش می کنند نشان دهند که جریان اصولگرایی جریانی مفسد است که نباید به ایشان میدان داده شود، البته قابل درک است که جریان اصلاح طلبی و اعتدالیون به دلیل نداشتن کارنامه مناسب و عملکرد قابل دفاع، ناچارند به شیوه تهاجمی، تخریب رقیب را در دستور کار قرار دهند ولی مسلماً این شیوه ها، نمی تواند اخلاقی و شرعی تلقی گردد، در ادامه و در پاسخ به این سیاست بسیاری از اصلاح طلبان، موارد زیر تقدیم می گردد:
- به کارگماری رحـیمی توسط احمدی نژاد یا مرتضوی، هرچند هنوز هیچ جرمی از نامبردگان اثبات نشده بود، ولی موردانتقاد بسیاری از اصولگرایان قرارگرفت تاحدی که مؤثرترین افرادیکه درپیگیری پروندههای ایشان مؤثر بودند از بدنه خود اصولگرایان و افرادی مانند علیرضا زاکانی، احمدتوکلی والیاس نادران و… بودند که بدون مصلحت اندیشی پرونده را تا انتها پیش بردند. آیا همه شخصیت های دولتهای نهم و دهم مشکل داشتند؟! چه فساد و یا تخلف کلانی در دولت نهم و توسط دولتمردانش رخ داد؟! آیا همه دولتمردان دولت دهم فاسد بودند و یا تنها یکی دونفر از آنها دارای جرم اثبات شده گردیدند که بعضاً هم اصلا ارتباطی به زمان تصدیگری مسئولیتشان در دولت نداشته است. آیا بقایی که این همه روی فسادش مانور داده شد در نهایت و علی رغم چند ماه بازداشت و بازجویی، جرمی از وی ثابت گردید؟! اصلاً قصدم این نیست که بگویم هیچ مفسده و جرمی در جریان اصولگرایی رخ نداده است که اگر هرکسی چنین بگوید دروغ گفته است، بلکه آنچه ناراحت کننده است، سیاستبازی در این خصوص است، این که تخلفات یک نفر یا دونفر را به کل یک دولت و یا به کل یک جریان تسری بدهند، آنهم در حالی که بقیه جریان این تخلفات را به شدت محکوم کرده اند یک ظلم آشکار و تهمت غیرقابل انکار است.
- آیا جداً آمار مفاسد بدنه جریان اصلاح طلبی با آن همه مفاسدشان در خصوصی سازی های مفسده انگیز و تقسیم غنائمی که بین جریان اصلاح طلب و کارگزاران در آن سالها انجام شد قابل انکار است؟! آیا پرونده مفاسد کلان قراردادهای بیع متقابل نفتی که تاسالها محرمانه نگه داشته می شد و از قبل آن مفاسد کلانی مثل کرسنت، استات اویل و توتال درآمد قابل تطهیر است؟! آیا توزیع پول بین حدود 60 نماینده مجلس اصلاح طلب و شخصیتهای برجسته اصلاح طلبی که عموماً چند صد میلیونی بود قابل فراموشی است؟! آیا پرونده دانشگاه و مدارک تقلبی هاوایی که بین مسئولان اصلاح طلب مدارک غیر معتبر دانشگاهی تقسیم می کرد قابل انکار است؟! آیا دکتر خطاب کردن آقای خاتمی در 8 سال ریاست جمهوری وی آن هم به دروغ (وبابت یک دکترای افتخاری)، قابل تطهیر است؟! آیا آسیبی که در فقره پرونده هسته ای با ندانم کاری متولیان امر در سال 82 چه از طریق خرید تجهیزات آلوده و چه از طریق اظهارات نسنجیده برخی نمایندگان مجلس ششم و چه از طریق برخی اسناد و مدارکی که توسط برخی دیپلمات ها، خواسته و یا ناخواسته منتشر شد قابل فراموشی است؟! آیا همین بابک زنجانی و خاوری محصول رشد و تنفس در تفکر کارگزارانی نیستند؟! آیا همین بابک زنجانی که امروز او را به عنوان مفسد اقتصادی برای تخریب کل جریان اصولگرایی مورد استفاده قرار می دهند، یک شبه و در دولتهای نهم و دهم پدید آمده اند و یا زاییده سالها مسئولیت و مدیر عاملی در بانکهای مطرح کشور و یا تلمذ در محضر افرادی مثل شخص مرحوم نوربخش هستند؟!
- و اما در این خصوص بعضاً دیده می شود که با انتشار عکس مدال دادن خاتمی به مرحوم کاتوزیان از حقوقدانان برجسته کشور و یا مدال دادن روحانی به شخص ظریف در کنار مدال دادن احمدی نژاد به رحیمی یا تقدیر از بابک زنجانی بر ذهن مخاطبان پیامی خاص را منتقل کنند که در پاسخ به ایشان باید گفت: اولاً بین سران اصلاحات و کارگزاران و حتی اعتدال هم سابقه تقدیر از امثال بابک زنجانی یا مفسدان یا مجرمانی که بعداً به خاطر سوابق فساد یا جاسوسی یا خیانت از کشور متواری شدند وجود دارد. ثانیاً همانطوری که آقای خاتمی از کسی مثل کاتوزیان تقدیر کرده است، آقای احمدینژاد از افراد برجسته و خدمتگزار زیادی اعم ازخانواده شهدا، دانشمندان مختلف، اهالی فرهنگ وهنر و ورزش و … بارها تقدیر کرده اند که تصاویرشان فراوان و قابل جستجو است، ثالثاً در خصوص این که مدال افتخار آقای ظریف چقدر برازنده اوست نیز، تاریخ همانطوری که برای رحیمی و یا افراد دیگر گواهی داده است، برای ظریف هم گواهی خواهد داد که آیا برجام و مذاکرات و ملحقات آن در جهت و برای و به نفع منافع ملی بوده است یا خیر؟!، البته در حالی که هنوز بسیاری از ابعاد مسائل مذاکرات و توافقات و نتایج آنها پنهان است، شاید نتوان سریع قضاوت کرد ولی در همین مدتی که در خصوص مذاکرات و برجام و ادعاهای پسابرجام و پساتحریم و قراردادها و توافقات بعد آن شاهد بوده ایم، حتی خود دولتمردان هم دیگر جرأت ندارند برای برجام نقش کلیدی در حل مشکلات کشور قائل باشند و دنبال شریک جرم و یا فرار از پاسخگویی در دوره پسا برجام قرار دارند.
- اما بحث بسیار مهم و اصلی در خصوص مقایسه میزان مفاسد و جرایم دو جریان نیست بلکه در خصوص یک تفاوت بسیار بزرگ در نحوه مواجهه با مجرمان و مفسدان اقتصادی است، چرا که اصولگرایان، غالباً متخلفان و مجرمانشان را محکوم میکنند و حتی در جهت مجازات شان پیگیری هم می کنند که نمونه اش را در برخورد مجلس اصولگرا با تخلفات مرتضوی و رحیمی شاهد بودیم، ولی اصلاح طلبان نسبت به مفسدان طیف خود، غالباً با حمایت و تطهیر برخورد می کنند و حتی بعضاً آن ها را تا حد قهرمان بالا می برند، نگاهی به فهرست اسامی شخصیت های بارز اصلاح طلب که شهرام جزایری به ایشان پول های هنگفت داد نشان میدهد که بسیاری از این اسامی مانند کروبی و محمدرضا خاتمی و … هم اکنون جزء شخصیت های اصلی و کلیدی اصلاح طلبان هستند و یا شخصی مثل کرباسچی که مجرم اقتصادی بود به عنوان دبیرکل حزب کارگزاران و رئیس ستاد کروبی بکارگیری شد و یا مشاهده می شود که برای محکومیت و زندانی شدن شخصی مثل مهدی هاشمی با آن همه مفاسد و جرایم کلان اقتصادی، آنچنان فضاسازی راه می افتد که گویی «نلسون ماندلا» به زندان افتاده است! و یا وقتی که آقای صادق خرازی از اصلاح طلبان برجسته از لیست اسامی کسانی می گوید که به دشمنان گرا دادند فوراً محکوم به خیانت به اصلاح طلبی میگردد و حال این که خائن کسانی هستند که به دشمن گرا دادند و یا به منافع ملی ضربه زدند. آیا نگاه حزبی اصلاح طلبان به مسائلی که چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ امنیتی، خیانت به کشور و منافع ملی تلقی می شوند قابل انکار و قابل اغماض است؟! این مسئله ای است که به مراتب بیش از میزان و تعداد و حجم پرونده های مفساد جریان اصلاح طلب قابل نکوهش است.